(نام این گونه، یوزپلنگ آسیایی است چون قبلاً در پهنه وسیعی از غرب و جنوب آسیا زندگی میکرده است اما چون اکنون آخرین بازماندههای آن فقط در ایران زندگی میکنند کم کم به یوزپلنگ ایرانی تغییر نام داده است.) این طرح با حمایت مالی برنامه محیط زیست سازمان ملل و مشارکت سازمان حفاظت محیطزیست اجرا میشود و هدف از آن نجات گونهای است که به شدت در معرض انقراض قرار داشته و حتی شماری از کارشناسان بدبین احتمال بقای آن را اندک میدانند.
یوزپلنگ، سریعترین دونده جهان بوده و از جمله وجوه ممیزه و مهم طبیعت ایران به شمار میآید، به همین خاطر وضعیت طرح مذکور دلمشغولی تمامی دوستداران محیطزیست در ایران است.
دکتر اسماعیل کهرم، استاد حیات وحش، از طرح بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی به عنوان طرحی در خور تحسین یاد میکند و میگوید:« وقتی در مورد حیوان مخفی کاری چون یوز، کار میکنیم ارزیابی موفقیت کار بسیار دشوار است.
یوزپلنگ حیوانی با قدرت شنوایی بسیار بالا و بینایی و شنوایی فوق تصور است که در دشتهای باز زندگی میکند، بنابراین وقتی با ماشین، هواپیما یا موتورسیکلت وارد زیستگاه او میشویم او از کیلومترها فاصله حضور ما را حس کرده، خود را مخفی میکند بنابراین اظهارنظر درباره اقداماتی که تاکنون برای حفاظت یوز انجام شده کمی زود است.
این استاد دانشگاه معتقد است: دو دسته جانور در حیات وحش وجود دارد؛ دستهای که بیش از تعدادشان تخمین زده میشوند و دسته دیگر، آنهایی که کمتر از تعدادشان تخمین زده میشوند.
یوزپلنگ در دسته اول قرار دارد بنابراین برخلاف تصور برخی که جمعیت این حیوان را 70 قلاده اعلام میکنند جمعیت این حیوان 250قلاده بر آورد میشود چرا که اگر شمار این حیوان کمتر از 70 قلاده بود باتوجه به مخفی کار بودن او به این سادگی قابل رویت نبود در حالیکه حتی چندی قبل گروهی موفق به فیلمبرداری از این حیوان نیز شدند.زندهگیری 2 قلاده یوز که بر روی گردن آنها گردنبند نصب شد دلیل دیگری بر این ادعاست.
وی با مثبت خواندن آینده این طرح میگوید: این طرح باعث جلب نظر جهانیان به یوزپلنگ شده و اکنون بسیاری از کارشناسان و علاقهمندان به محیطزیست در سراسر جهان، زندگی یوزپلنگ آسیایی را مشتاقانه پیگیری میکنند و این یکی از دستاوردهای مهم این طرح است اما متاسفانه مدیران این پروژه در تبلیغ و معرفی یوزپلنگ کوتاهی میکنند.
اگر قرار است نظر مردم را به یوز جلب کنیم باید بیش از گذشته به این مسئله در رسانهها به ویژه صدا وسیما پرداخته شود. به ویژه آنکه مطبوعات و رادیو و تلویزیون مشتاقانه از طرح چنین مباحثی استقبال میکنند و این کوتاهی دستاندرکاران پروژه است که تاکنون بدان نپرداختهاند.
امیدهای تازه
مهندس هوشنگ ضیایی، مدیر پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی میگوید: بهرغم همه مشکلاتی که این پروژه با آن مواجه بوده اما دستاوردهای بسیار مطلوبی هم در پی داشته است از جمله در راستای همین طرح با کمک تشکلهای مردمی موفق به آموزش جوامع محلی شدهایم و در نتیجه توانستهایم با بالابردن سطح ارتقای عمومی و آموزش محیطبانان امید به حفظ این گونه نادر را به حد قابل توجهی افزایش دهیم همچنانکه امروز بسیاری از مردم به ویژه حاشیهنشینان زیستگاههای یوز نه تنها این حیوان را دشمن خود نمیدانند که در موارد بسیاری از این حیوان حمایت کردهاند.
اما و اگرهای طرح
مهندس مصطفی خلیلی، کارشناس امور حیات وحش که بیش از 30سال با سمتهای مختلف در سازمان حفاظت محیطزیست خدمت کرده با اشاره به پیشینه طرح حفاظت از یوزپلنگ میگوید: این طرح اواخر دهه 70 تعریف شد و در پی بازدیدی که خانم برونه از گروه گربهسانان آییوسیان (I.U.C.N) از زیستگاههای این حیوان در ایران به عمل آورد متقاعد شد، 750هزار دلار برای این طرح از اعتبارات جف در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست قرار دهد. اما در حال حاضر مشکل اصلی این طرح آن است که از اهداف تعریف شده بسیار فاصله گرفته و در واقع بیشتر جنبه نمایشی دارد.
ی میافزاید: «عامل فیزیکی» و «مشارکت مردم» دو عامل مهمی است که متاسفانه بیتوجهی به آن سبب شده تا این طرح چندان با موفقیت همراه نباشد، چرا که برای حفاظت از یوز از یکسو، باید رابطههای این حیوان با منطقه در نظر گرفته شود و از سوی دیگر، ضروری است محیطبان آموزش دیده و آشنا به رفتارهای یوز براساس امکانسنجی نقاط در محلهای حساس عبور حیوان مستقر شوند، تا در هنگام مهاجرتهای فصلی اقدامات لازم را برای مراقبت انجام دهند. اگر اکنون در مهاجرتهای فصلی خبری از این حیوان نیست به خاطر آن است که بیشتر به کارهای نمایشی پرداخته شده است.
خلیلی در خصوص مشارکت مردم و ترویج فرهنگ حفاظت از یوز خاطرنشان میسازد: اینکه ما برای ارتقای سطح فرهنگ عمومی به سراغ روستاییان حاشیه زیستگاهها برویم دردی دوا نمیکند. ترویج فرهنگ آنگاه با موفقیت همراه خواهد بود که در تقابل با مردم محلی و بومی نباشد البته این مشکل پیشینه طولانی دارد.
در طول دهههای گذشته وقتی مناطق اعم از مناطق حفاظت شده و قرقهای شکار ممنوع و حتی مناطق آزاد ایجاد میشد دو معضل اساسی وجود داشت: نخست اینکه در این مناطق سرمایهای قابل توجه هزینه میشد بیآنکه اجازه دهند از آن استفاده شود و دیگر آنکه این کار در تعارض با مردم بود. چرا که اجازه ورود دام به این مناطق داده نمیشد.
در حالی که میتوان برای رفع این معضل زمینه حضور و مشارکت مردم بومی را در مناطق ایجاد کرد. یعنی به جای اینکه محیطبانانی مثلاً از طبس برای انجام وظیفه به سمنان آورد از چوپانهای همین منطقه استفاده کرد.
خلیلی میگوید: نکته دیگری که اکنون مشکلزا شده حضور دام بیش از ظرفیت در مناطق است به طوری که در بسیاری از مناطق تداخل 90درصدی با زیستگاههای حیات وحش پیدا کرده و گونههای حیات وحش را با کمبود شدید طعمه مواجه ساخته است.
خلیلی معتقد است: سازمان محیط زیست دست روی هر چیزی بگذارد برای مردم محلی دردسر ساز میشود. به عبارت دیگر، هر وقت در مناطق عاملی بزرگ میشود این عامل برای مردم محلی نه درآمد ایجاد میکند نه همزیستی، بلکه برعکس مردم محلی سعی میکنند آن را از بین ببرند. براساس همین عملکرد، جمعیت گورخر ایرانی و گوزن زرد به شدت کاهش یافت.
بنابراین برای حفاظت هریک از گونههای حیاتوحش باید به دور از هرگونه نمایش و بزرگ نمایی مسئله، اقدامات اجرایی صورت گیرد. اگر آموزش بدون مشارکت باشد و نقش ذینفعان منطقه که اثرگذارترین عامل در حفاظت هستند نادیده گرفته شود نباید انتظار نتیجه مثبت داشت.
مرگ یوز از نگاهی دیگر
خلیلی میگوید: هر حیوانی نسبت به یک پدیده جدید واکنش از خود نشان میدهد. وقتی گردنبندی روی گردن یوز نصب میشود به عنوان یک چیز بدیع و نو برای حیوان میتواند مشکلساز باشد.
این عامل بدیع ممکن است باعث تغییر برخی رفتارهای حیوان شده و روی شکارگری و طعمهخواری او تأثیر بگذارد. ضمن آنکه گردنبند باعث جلب توجه شده و ممکن است افرادی که در زیستگاهها این حیوان را میبینند با تصور اینکه این شیء گرانبهاست برای شکار حیوان و به دست آوردن گردنبند ترغیب شوند.
نکته دیگر وقتی بحث حفاظت مطرح میشود باید برای طعمه و غذای حیوان هم چاره اندیشی شود اما متأسفانه در اجرای این طرح هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است.
این کارشناس محیط زیست درباره مرگ یکی از یوزپلنگهایی که بهمن ماه گذشته گردنبند بر روی گردن او نصب شده بود اظهار میدارد: اینکه با این صراحت گفته شود این یوزپلنگ طعمه پلنگ شده، منطقی نیست و نیاز به کار کارشناسی دارد. [یوزپلنگ دارای گردنبند ردیاب توسط پلنگ کشته شد]
چرا که ممکن است این حیوان تیر خورده و زخمی شده باشد و بعد در دره مرده باشد اما کفتار او را جابهجا کرده باشد. بنابراین اظهارنظر قطعی در اینباره نیازمند بررسیهای تخصصی و علمی است. اما آنچه مسلم است این نوع حفاظت از یوزپلنگ نیازمند بازنگری است وگرنه باید منتظر خبرهای ناخوشایند دیگری هم باشیم.